از نو برایت مینویسمـ ...

از نو برایت مینویسمـ ...

*?Does he not know that Allah sees
... Be kind He sees everything

Surah Al-'Alaq [96:14]*

پربیننده ترین مطالب
۲۷
شهریور

جسیکا تو توئیترش نوشته بود:

" ماییم

و شب تار و غم یار و دگر هیچ...!"

نوشتم جسی خدایی یادشه اینهمه غمی ک گذاشته؟ ب کاراش فک میکنه؟ یه درصدم بهش فک میکنه؟ جواب داد: نه! براش اصن مهم هم نیس...

 

 

 

  • میس تیچر
۲۰
آذر

برای مراسم یکی از همکارام رفته بودم مسجد. وسط مراسم یهو یه دختره با مادر و خواهراش جلومو گرفت گفت شماقیافت خیلی ب دل میشینه جایی ندیدمتون؟ زورکی زدم گفتم ممنون... یه ربع بعد باز گفت من شمارو جایی ندیدم؟ باهمون بی حوصلگی تموم این یه سال گفتم نمیدونم عزیزم...

رفتنی موقع خدافظی دم درمسجد جلوی همکارم گفت: آهااااان فمیدم کجا دیدمتون... مگه شما با امینی دوست نیستی؟ گفتم خب آره...بعد یهو با یه لحن مسخره ک توش حالت رمزی و پنهونی داشت با گردنش ب عقب اشاره کرد گفت اون تولدسال پیش باهم بودیما....

یه لحظه احساس کردم وسط اون همه آدم آب جوش ریختن روی سرم...ینی کارد میزدن بهم اون لحظه خونم درنمیومد... فقط دلم میخاست خرخره آقای خاص اون لحظه دم دستم بود با ناخونام تیکه تیکه میکردمش.... یاسمن گورشو گم کرد رفت اما من...

 

+بیست آذر نودو هفت

  • میس تیچر
۱۰
آذر

نگاه ساناز ب ساعتم ک افتاد گفت: "عه صفحه ش گرد و بزرگه.. اون ساعت بزرگابود توش گنجشک داشت، هر ساعت درمیومد جیک جیک میکرد میرفت تو.... یاد اونا میفتم... " حرفش ک تموم شد بعد بلند بلند شروع کرد ب خندیدن ولی من ساکت یهو زل زدم بهش... یهو رفتم اون روز تولد...

داشت منو میرسوند خونه.وقتی گفت مرسی برا تولد دلم براش رفت... بعد نیدونم چی خوند از صورتم یهو بدجنس شد گفت ساعته ازون گنجشکاس ک درمیاد ازتو لونه ش جیغ جیغ میکنه بعد میره تو.... هربار ببندم دستم یاد تو و گنجشکه میفتم.. خندم گرفت.بلند بلند...خودشم خندید یهو پریدم روش گفتم اصن الان گازت بگیرم میفهمی...

حالا کف دستم ساعت مچی خورد شدم بود و کلی چشم خیس...

کوبیده بودمش زمین و حالا داشتم زار زار اشک میریختم...

واقعا الان یادش مونده من و جیک جیک گنجشکا؟! 

 

+ده آذر نودوهفت

  • میس تیچر
۲۶
مرداد

میلیون ها نفر روی این کره خاکی روزی هزاران واژه حرف از دهنشون خارج میکنن که وقتی زده بشه هیچ برگشتی نداره. میلیون ها نفر روی کره خاکی هستن که تو همین واژه ها روزی هزاران قول به هم میدن. تو همین قول هاست که وفاداری و محبت و مردانگی خودشون بروز میدن... برای من و خیلی از همجنسای من ،گاهی شاید تعریف مردی و مردانگی خیلی فراتر از چیزاییه که میشنویم.

اصن کاری به جنسیت گرایی و تعریفای درست و غلط واین چیزاش ندارم. اما رو یه چیز مطمنم: وقتی سر قولت موندی و جاخالی ندادی مردی...

 

بیست و شش. مرداد. نودو5نج

  • میس تیچر