از نو برایت مینویسمـ ...

این روزا برگشتم به مرداد و شهریور نودوهفت...

کاشکی میشد حافظه مو مچاله کنم بندازم لباسشویی... 

                              

کاشکی میشد تموم اون سی کیلو بارم مامانم میشد با خودم میبردمش...

ابن روزا خیلی به بچه داشتن فکر کردم فک کن بچه دار بشی بعد یا قهر یا ازت دور...

دنیای خیلی بدیه از یه جایی به اینور دیگه هیچ جوره نشد دوسش داشته باشم...

 

-دو. شهریور. صفردو

  • میس تیچر